خودتان قضاوت کنید!
روزی من رو خدا فراهم کرده و خدا راه دادن روزی به من رو از طریق تکنولوژی فناوری اطلاعات امروزی رو که استفاده می کنم قرار داده...
ولی میگم ای کاش اصلاً چیزی به نام کامپیوتر و فناوری وجود نداشت هر چند که امروزه بسیاری از کارها رو فناوری اطلاعات انجام میده و بدون استفاده از کامپیوتر دسترسی به آنها غیر ممکن است ولی افسوس که این فناوری موجب دور بودن محبت انسانها از یکدیگر شده! توجه کنید گفتم محبت نگفتم حضور فیزیکی! حضور فیزیکی ما همگان همیشه کنار هم برای ریــــا هست! ما ظرفیت فناوری رو نداریم این رو خودتان میبینید.
البته نگران روزی خود نیستم چون اون وقت خدا روزی من رو از یک جا دیگه میداد!
و اکنون اصل ماجرا: که ای کاش میدونستم نویسنده اصلی این داستان کیست
"اگه میخواید بخوانید با دقت و حوصله بخوانید"
مورچه هر روز صبح زود سر کار می رفت و بلافاصله کارش را شروع می کرد و با خوشحالی هر روز کار زیادی انجام می داد. رئیسش که یک شیر بود از اینکه می دید مورچه می تواند بدون سرپرستی بدین گونه کار کند، بسیار متعجب بود. بنابراین سوسکی را که تجربه بسیار بالایی در سرپرستی داشت و به نوشتن گزارشات عالی شهره بود، استخدام کرد تا این موضوع را بررسی کند
اولین تصمیم سوسک راه اندازی دستگاه ثبت ساعت ورود و خروج بود. او همچنین برای نوشتن و تایپ گزارشاتش به کمک یک منشی نیاز داشت. عنکبوتی هم مدیریت بایگانی و تماسهای تلفنی را بر عهده گرفت. شیر از گزارشات سوسک لذت می برد و از او خواست که نمودارهایی که نرخ تولید را توصیف می کند تهیه نموده که با آن بشود روندها را تجزیه تحلیل کند. او می توانست از این نمودارها در گزارشاتی که به هیات مدیره می داد استفاده کند. بنابراین سوسک مجبور شد که کامپیوتر جدیدی به همراه یک دستگاه پرینت لیزری بخرد. او از یک مگس برای مدیریت واحد تکنولوژی اطلاعات استفاده کرد.
مورچه که زمانی بسیار بهره ور و راحت بود از این حد کاغذ بازی افراطی و جلساتی که بیشتر وقتش را هدر می داد متنفر بود. شیر به این نتیجه رسید که زمان آن فرا رسیده که شخصی را به عنوان مسئول واحدی که مورچه در آن کار می کرد معرفی کند. این سمت به جیرجیرک داده شد. اولین تصمیم او هم خرید یک فرش و نیز یک صندلی ارگونومیک برای دفترش بود. این مسئول جدید یعنی جیرجیرک هم به یک عدد کامپیوتر و یک دستیار شخصی به منظور کمک به برنامه بهینه سازی استراتژیک کنترل کارها و بودجه نیاز پیدا کرد.
اکنون واحدی که مورچه در آن کار می کرد به مکان غمگینی تبدیل شده بود که دیگر هیچ کسی در آن جا نمی خندید و همه ناراحت بودند. در این زمان بود که جیرجیرک، شیر را متقاعد کرد که نیاز مبرم به شروع یک مطالعه سنجش شرایط محیطی وجود دارد. با مرور هزینه هایی که برای اداره واحد مورچه می شد شیر فهمید که بهره وری بسیار کمتر از گذشته شده است.
بنابر این او جغد که مشاوری شناخته شده و معتبر بود را برای ممیزی و پیشنهاد راه حل اصلاحی استخدام نمود. جغد سه ماه را در آن واحد گذراند و با یک گزارش حجیم چند جلدی باز آمد. نتیجه نهایی این بود: «تعداد کارکنان زیاد است».
حدس می زنید اولین کسی که شیر اخراج کرد چه کسی بود؟
مسلماً مورچه؛ چون او عدم انگیزه اش را نشان داده و نگرش منفی داشت.
سلام آزانیار خسته نباشی.آفرین کارت درسته موفق باشی ولی به فکرم باش و یه سیستم برام پیدا کن.!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
قوربون داش ادریس برم من
حتماً خیالت راحت
جالب بود ممنونم
باران که میبارد همه پرندها به دنبال سر پناهند اماعقاب برای اجتناب ازخیس شدن بالاتراز ابرها پرواز میکند.این دیدگاه است که تفاوت را خلق میکند
جالب و در عین حال واقعیتی آشکار در جامعه ماست.